ترجمه مقاله

فنر

لغت‌نامه دهخدا

فنر. [ ف َ ن َ ] (از ترکی ، اِ) (از ترکی فنار) آلتی فلزی که دارای قوه ٔ ارتجاعی است : فنر ساعت . (فرهنگ فارسی معین ). آهنی قابل خمیدن و پیچ خوردن که در ساعت ، پیانو، تختخواب بصورت مارپیچی به کار رود ونیز در حشو صندلی و نیمکت و غیره گذارند. (یادداشت مؤلف ). || وسیله ای است در اتومبیل که بین اطاق و شاسی اتومبیل نصب میشود و کار آن جلوگیری و عکس العمل در مقابل تکانهای شدید و ضربه های ناشی از دست اندازهاست . فنر اتومبیل دو نوع است ، یکی فنر لوله ای که از فولاد خشک مارپیچ ساخته میشود، دوم فنر اکسل که مجموعه ای است از صفحات پولادین بلند و کم عرض که اندازه های مختلف دارند و به نسبت طول و وضع قرار گرفتن آن را که بلندتر از همه است شاه فنر و آن را که بلافاصله پس از آن قرار دارد وزیر فنر مینامند. (فرهنگ فارسی معین ). || قسمی لاله که با فنری که در آن تعبیه شده است شمع را بقدر ضرورت پیوسته بسوی بالا برآرد، و نیز قسمی فانوس است که شمع در آن سوزد و بجای روپوش کرباس شیشه دارد. (از یادداشتهای مؤلف ).
ترجمه مقاله