فنک
لغتنامه دهخدا
فنک . [ ف َ ] (اِ) هندوانه ٔ ابوجهل . (فرهنگ فارسی معین ). حنظل . حرمل . (فهرست مخزن الادویه ) :
تلخی خصمش ار به شهد رسد
باز نتوان شناخت شهد از فنک .
رجوع به فنگ شود.
تلخی خصمش ار به شهد رسد
باز نتوان شناخت شهد از فنک .
فرخی .
رجوع به فنگ شود.