فهانه
لغتنامه دهخدا
فهانه . [ ف َ ن َ / ن ِ ] (اِ) فانه . پانه . (فرهنگ فارسی معین ). چوب تنکی را گویند که گاهی در پس در خانه نهند تا در گشوده نگردد. و کفشگران و موزه دوزان در فاصله ٔ قالب کفش و موزه نهند تا فراخ گردد. استادان درودگر و نجار و چوب شکن در شکاف چوبی که با تبر می شکافند فروبرند تا زودتر شکافته گردد. گاهی در زیر ستون گذارند تا راست بایستد. (برهان ). رجوع به فانه شود.