ترجمه مقاله

فوت گردیدن

لغت‌نامه دهخدا

فوت گردیدن . [ ف َ / فُو گ َ دی دَ ] (مص مرکب ) فوت شدن . || گذشتن و از دست رفتن فرصت :
فرصتی چون هست دل را کن تهی از اشک و آه
وقت چون گردید فوت از گریه و زاری چه سود؟

صائب .


رجوع به فوت ، فوت شدن و فوت کردن شود.
ترجمه مقاله