ترجمه مقاله

فگاری

لغت‌نامه دهخدا

فگاری . [ ف َ ] (اِخ ) مرادخان ، ولدتمرخان . ابتدا منظور نظر شاه مرحوم بود ولی بعلت پاره ای اعمال نامناسب از آن سعادت محروم گردید. جوانی بود خیلی نوخاسته و قوی دست و ازاین رو به چشم زخم عجیبی دچار شد. امید است دیده ٔ باطنش به نور شادی روشن گردد. طبعش در انواع نظم خوب است . بیت ذیل از اوست :
من مستم از نظاره تو ساغر دهی به ناز
بی تابیی که سرزند از من گناه نیست .
(از مجمعالخواص صادقی کتابدار ص 30 از ترجمه ٔ فارسی ).
فگاری از شعرای قرن یازدهم هجری است .
ترجمه مقاله