فیاض لاهیجانی
لغتنامه دهخدا
فیاض لاهیجانی . [ ف َی ْ یا ض ِ ] (اِخ ) نامش مولانا عبدالرزاق و شاگرد صدرالدین شیرازی است . گوهر مراد از تصانیف اوست . بر فصوص الحکم شیخ محیی الدین عربی شرحی فارسی نگاشته . وقتی از او دیوانی دیدم که چهار پنج هزار بیت داشت ، و این ابیات از اوست :
گفته ای بیدار باید عاشق دیدار ما
پاس این حرف تو دارد دیده ٔ بیدار ما.
نه غم بیگانگان دارم نه فکر دوستان
تا تو در یاد منی عالم مرا از یاد رفت .
در و دیوار به مجروحی من میخندند
من به این خوش که به رویم در گلشن باز است .
گفته ای بیدار باید عاشق دیدار ما
پاس این حرف تو دارد دیده ٔ بیدار ما.
#
نه غم بیگانگان دارم نه فکر دوستان
تا تو در یاد منی عالم مرا از یاد رفت .
#
در و دیوار به مجروحی من میخندند
من به این خوش که به رویم در گلشن باز است .
(از مجمعالفصحاء ج 2 ص 27).