ترجمه مقاله

فیروزجنگ

لغت‌نامه دهخدا

فیروزجنگ . [ ج َ ] (ص مرکب ) پیروزجنگ . (فرهنگ فارسی معین ) : فیروزجنگ بودی و از سفرها هیچ بی مراد بازنگشته بود. (چهارمقاله ٔ عروضی ). مردی فیروزجنگ است . (المضاف الی بدایع الازمان ص 47).
ترجمه مقاله