ترجمه مقاله

قائمة

لغت‌نامه دهخدا

قائمة. [ ءِ م َ ] (ع اِ) یک پای اسب . یکی از پاهای اسب . یکی از دست و پای اسب . یکی از چهار دست و پای ستوران . (منتهی الارب ). || چراغپایه . (ملخص اللغات حسن خطیب ) (مهذب الاسماء). || پائین پای تختخواب . || قبضه . شمشیر. دسته ٔ شمشیر. (ناظم الاطباء) :
شاها قوام عالم از دست و تیغ تست
بر دست گیر قائمه ٔ تیغ جانگزای .

سوزنی .


میان فریقین حربی عظیم قائم شد و جز قائمه ٔ شمشیر دستگیر نبود. (ترجمه ٔ تاریخ یمینی نسخه ٔ خطی کتابخانه ٔ لغت نامه ص 294). || ستون . پایه : شراعی از دیباء رومی بدو قائمه ٔ زرین و دو قائمه سیمین در سر آن کشیده . (ترجمه ٔ تاریخ یمینی خطی ص 275). || آستانه . در. (مهذب الاسماء). || یک ورق کتاب . (ناظم الاطباء). || در اصطلاح علم هندسه آن را گویند که خطی مستقیم را بر خطی مستقیم مفروض به نهجی نصب و قائم کنند که از هر دو پهلویش دو زاویه برابر یکدیگر حادث شوند. پس هریک از این دو زاویه را زاویه ٔ قائمه گویند و هریک ازآن خطوط را که زاویه ٔ قائمه از آنها پیدا شود عمود نامند. (غیاث ). || شمع که در بنائی ها بکاربرند و قائمه زدن شمع زدن است .
- قائمه زدن . قائمه ٔ خنجر. قائمه ٔ شمشیر.
ترجمه مقاله