ترجمه مقاله

قاتل ابیه

لغت‌نامه دهخدا

قاتل ابیه . [ ت ِ ل ِ اَ ] (اِ مرکب ) نباتی است که مگس کشد و قابض است . بنگ . (ذخیره ٔ خوارزمشاهی ). بنج . (ذخیره ٔ خوارزمشاهی و قرابادین ). نزد بعضی بیداسقان و نزد جمعی قطلب است . معنی او به لغت پارسی چنان باشد که کشنده ٔ پدر خویش و او را قرناروس هم گویند. اگر میوه ٔ او را مجاورت کرده شود درد سر آرد. و چنین گویند که او را قاتل ابیه بدان سبب گویند که اجزاء او مر همدیگر را بخورد. و هر چه با او آمیخته شود آن را هم بخورد. و بعضی گفته اند که قاتل ابیه کندس است . دیوجانس گوید که درختی است که در او قوت قبض بلیغ است . (ترجمه ٔ صیدنه ٔ ابوریحان ). رجوع به حناء احمر شود. قطلب . (داود انطاکی ج 1 ص 20). نوعی از خصی الثعلب . خصی الکلب . (تحفه ٔ حکیم مؤمن ). و گفته شده که از آن جهت این نام برآن نهاده اند که آن را دو ریشه است که یک سال یکی ازآن دو فربه گردد و دیگری لاغر. و به سال دیگر بعکس آنکه فربه بود لاغر و آنکه لاغر بود فربه شود. (دزی ).
ترجمه مقاله