ترجمه مقاله

قادر شدن

لغت‌نامه دهخدا

قادر شدن . [ دِ ش ُ دَ] (مص مرکب ) توانا شدن . توانائی یافتن :
آنکه مسکین است اگر قادر شود
بس جنایتها از او صادر شود.

سعدی .


بر عجز دشمن رحمت مکن که اگر قادر شود بر تو رحمت نکند. (گلستان ).
ترجمه مقاله