ترجمه مقاله

قارن

لغت‌نامه دهخدا

قارن . [ رَ ] (اِخ ) ابن کاوه . پسر کاوه ٔ آهنگر که یکی از امرای عجم بود و در زمان فریدون به اهتمام او چین مفتوح شد. (مجمل التواریخ والقصص ص 41 و حبیب السیر چ قدیم ایران جزو 2 از ج 1 ص 65 و چ خیام ص 182 و 185 و 188). قارن را رزم زن لقب داده بودند. (مجمل التواریخ والقصص ص 90) وی بشجاعت معروف بوده و او را قارن رزم زن میگفته اند و در زمان منوچهر و نوذر بوده چنانکه فردوسی گفته :
همانگه بشدقارن رزم زن
یکی لشکری برد با خویشتن .

فردوسی (از آنندراج ).


ترجمه مقاله