ترجمه مقاله

قاشور

لغت‌نامه دهخدا

قاشور. (ع ص ، اِ) خشکسالی که زیان رساند و رندد و پوست برد هر چیزی را. || بدفال . نامبارک . || بدفالی . || اسب در میدان که از پس همه آید. (منتهی الارب ). اسب یازدهم . (شرح نصاب از آنندراج ). اسب دهم از ده اسب که پس همه ٔ اسبان دود و آن را فسکل نیز گویند. (منتخب از آنندراج ). || اسب که سپس اسبان رهان در تک آن چیزی باقی باشد. (منتهی الارب ).
ترجمه مقاله