ترجمه مقاله

قای

لغت‌نامه دهخدا

قای . (اِخ ) نام جا و مقامی است منسوب به خوبان . (برهان ) (آنندراج ). شهری است به ترکستان که طایفه ٔ قای گوکلان در آن سکنی داشته اند. (ترجمه ٔ مازندران واسترآباد رابینو). || نام طایفه ای از مغول که به خوبروئی معروف بوده اند بنابر روایت ترکمن ها گوکلان ها در موقع حمله ٔ مغول قای نامیده میشدند که مشتق از نام قای خان پسر گون خان پسر اغزخان پسر قراخان اولین خان مشرق است . (ترجمه ٔ مازندران و استرآباد رابینو ص 138) :
گل و می خواه بر این جشن امشب
از رخ نخشبی و دو لب قای .

فرخی .


ترجمه مقاله