قبرسی
لغتنامه دهخدا
قبرسی . [ ق ُ رُ سی ی ] (ص نسبی ) نسبت است به قبرس و آن جزیره ای است در دریای روم . (الانساب سمعانی ). رجوع قبرس شود :
سخن مگو به لباس ای حسود با قاری
که صوف قبرسی و جل بهم نخواهد ماند.
ور صوف قبرسی دهدم قاقمش بزیر
اول کسی که لاف محبت زند منم .
سخن مگو به لباس ای حسود با قاری
که صوف قبرسی و جل بهم نخواهد ماند.
نظام قاری (دیوان ص 61).
ور صوف قبرسی دهدم قاقمش بزیر
اول کسی که لاف محبت زند منم .
نظام قاری (دیوان ص 119).