ترجمه مقاله

قبض

لغت‌نامه دهخدا

قبض . [ ق َ ] (ع اِمص ) در اصطلاح عروض زحاف و آن انداختن حرف پنجم ساکن است چنانکه در بحر هزج یای مفاعیلن را بیندازند و مفاعلن گویند و در بحر تقارب از فعولن نون را بیندازند و فعول گویند. (ناظم الاطباء).
ترجمه مقاله