قب ءلغتنامه دهخداقب ء. [ ق َب ْءْ ] (ع مص ) خوردن : قباءالطعام قباءً؛ خورد آن را. || قباء الرجل من الشراب ؛ پر شد شکم از آب و بسیار خورد آن را. (منتهی الارب ).