ترجمه مقاله

قدرت

لغت‌نامه دهخدا

قدرت . [ ق ُ رَ ] (ع مص ) قدرة. توانستن . توانائی داشتن . رجوع به قدرة و قدران شود :
میرسد مست و جهانسوز و که دارد قدرت
که سر راه به آن شعله ٔ آتش گیرد.

کافی سبزواری (از آنندراج ).


سرحد خلقت شده بازار او
بکری قدرت شده در کار او.

نظامی .


ترجمه مقاله