قد کشیدن
لغتنامه دهخدا
قد کشیدن . [ ق َ ک َ / ک ِ دَ ](مص مرکب ) برخاستن به تعظیم . (آنندراج ). || نمو کردن . نشو و نما کردن . بالا کردن :
قد میکشد حسود که بیمار شد مسیح
اما همان حکایت سرو است با کدو.
قد میکشد حسود که بیمار شد مسیح
اما همان حکایت سرو است با کدو.
مسیح کاشی (از آنندراج ).