ترجمه مقاله

قراری

لغت‌نامه دهخدا

قراری . [ ق َ ] (اِخ ) مؤلف آتشکده آرد: از شاعران گیلان است و جوانی است مستعد که در خدمت خان احمدخان به رتق و فتق کارهای مردم همت می گماشته بعد از انقلاب حرکت کرده و به قزوین آمده . اسمش مولانانورالدین محمد است . این چند شعر از او انتخاب شد:
از آن چون صید ناوک خورده از پیشت گریزانم
که شاید شغل صیدم فارغت ازدیگران سازد.

*


ناورد تاب وداعش دل بی تاب ای کاش
که نهان بار سفر بندد و غافل برود.

*


مردم از نومیدی و شادم که نومید از تو ساخت
سختی جان دادنم امیدواران ترا.

*


مگر از خانه برون بود که شب در کویش
هیچ ذوقم به نگاه در و دیوار نبود.

*


من از جفاش نترسم ولی از آن ترسم
که عمر من به جفا کردنش وفا نکند.

*


از امتداد گردون شادم که میتوان کرد
بیگانه وار با او آغاز آشنائی .

*


ناله ٔ من گر اثری داشتی
یار ز حالم خبری داشتی
آنکه به من از همه دشمن تر است
کاش ز من دوست تری داشتی .

(آتشکده ٔ آذر چ دکتر شهیدی ص 168).


ترجمه مقاله