قربانی کردن
لغتنامه دهخدا
قربانی کردن . [ ق ُ ک َ دَ ] (مص مرکب ) قربان کردن . رجوع به قربان کردن شود :
بر آنم گر تو بازآیی که در پایت کشم جانی
از آن کمتر نشاید کرد در پای تو قربانی .
بر آنم گر تو بازآیی که در پایت کشم جانی
از آن کمتر نشاید کرد در پای تو قربانی .
سعدی .