ترجمه مقاله

قرف

لغت‌نامه دهخدا

قرف . [ ق َ ] (ع مص ) ستم کردن . (منتهی الارب ) (اقرب الموارد). || از حد درگذشتن . (منتهی الارب ). || پوست کندن . (از اقرب الموارد). || بغاوت ورزیدن . || سر ریش تازه کردن . || عیب کردن . || تهمت نهادن . (منتهی الارب ) (اقرب الموارد). || ورزیدن . (منتهی الارب ). || کسب کردن . || آمیختن . (منتهی الارب ) (اقرب الموارد). || دروغ گفتن و آمیختن . (منتهی الارب ). کذب و تخلیط. (اقرب الموارد).
ترجمه مقاله