قرمیشلغتنامه دهخداقرمیش . [ ق ِ ] (ع اِ) مردم آمیخته از هر جنس . (منتهی الارب ) (اقرب الموارد). قرمش . و شاید مأخوذ از ترکی قرش مش و قرش میش باشد.