ترجمه مقاله

قرم

لغت‌نامه دهخدا

قرم . [ ق َ ] (ع مص ) پوست باز کردن . (منتهی الارب ). پوست کندن . (از اقرب الموارد). || دشنام دادن . || خوردن . || پوست پاره از بینی شتر بریدن بی جدا کردن و گرد ساختن . || پوست پاره از اعلای بینی شتر بریدن تا به جای مهار افتد و شتر خوار و رام گردد، و این کار را جهت نشان کردن انجام دهند. (اقرب الموارد) (منتهی الارب ). || بازداشتن و بندکردن . (منتهی الارب ). حبس کردن . (اقرب الموارد). || (اِ) اشتر گرامی که نه بندند او را و نه بار بر وی کنند و به جهت گشنی بدارند یا فربه نمایند جهت کشتن . (منتهی الارب ). نر گشن است ، یا نری است که نرسیده به او ریسمان و سرخود چریده است . (شرح قاموس ).الفحل او ما لم یمسه حبل و لم یحمل علیه و ترک للفحلة. (اقرب الموارد). || مهتر قوم . (اقرب الموارد) (منتهی الارب ). سید. عظیم . (اقرب الموارد). ج ، قروم . (منتهی الارب ). || نشانی است تیر قمار را. (اقرب الموارد) (منتهی الارب ). || گوشت ، و شاید این کلمه با کلمه ٔ لاتینی کرنیس بی ارتباط نباشد. (از نشوءاللغة).
ترجمه مقاله