ترجمه مقاله

قریح

لغت‌نامه دهخدا

قریح . [ ق َ ](ع ص ) خسته و ریش . || خالص و بی آمیغ از هر چیزی . (اقرب الموارد) (آنندراج ). || (اِ) اول ابری که پیدا و نمایان گردد. (منتهی الارب ) (اقرب الموارد) (آنندراج ). و رجوع به قریح السحاب شود.
ترجمه مقاله