ترجمه مقاله

قسر

لغت‌نامه دهخدا

قسر. [ ق َ ] (اِخ ) ابن عبقربن انماربن اراش بن عمروبن الغوث . تیره ای است از بجیلة. (اللباب ). قسربن عبقربن انماربن اراش ، از قحطان و جد جاهلی است ، و گویند نام او مالک بوده و قسر لقب داشت . از فرزندان وی تیره های فراوانی به وجود آمد. اسماعیل بن عمار اسدی که از شاعران مخضرم امویان و عباسیان است گوید :
بکت المنابر من فزارة شجوها
فالیوم من قسر تضج ّ و تجزع .
رجوع به الجمحی ص 289 و جمهرة الانساب ابن حزم ص 365 و 366 و اعلام زرکلی چ 2 ج 6 ص 40 شود.
ترجمه مقاله