ترجمه مقاله

قسطار

لغت‌نامه دهخدا

قسطار. [ ق َ ] (معرب ، ص ، اِ) مرد دانا و دوربین . (منتهی الارب ). مرد نقاد دانای خبیر و دوربین . (ناظم الاطباء). جهبذ. (اقرب الموارد). گاهبد. گهبد. قسطار و قسطری ، دو کلمه ٔ رومی است به معنی جهبذ. (ثعالبی از سیوطی در المزهر). || خزانه دار، و این کلمه معرب است از لاتینی کستار. رجوع به قُسطار (معرب ، ص ، اِ) و قسطر و قسطری شود.
ترجمه مقاله