ترجمه مقاله

قسطل

لغت‌نامه دهخدا

قسطل . [ ق َ طَ ] (ع اِ) غبار. (منتهی الارب ). غبار ساطع. (اقرب الموارد). گَرد لشکر. در فقه ثعالبی آمده که آن مخصوص به غباری است که در جنگ برمیخیزد. (اقرب الموارد). رجوع به قسطال و قسطلان و قسطول شود. || به لغت شامی ، جای جدا شدن آبها ازیکدیگر. (معجم البلدان ). || اُم ّقَسْطَل ؛بلا و سختی . (منتهی الارب ). داهیة. (اقرب الموارد).
ترجمه مقاله