قشاعلغتنامه دهخداقشاع . [ ق ُ ] (ع اِ صوت ) آواز کفتار ماده . (اقرب الموارد) (منتهی الارب ). || (اِ) دردی است که انسان را مأیوس سازد . || گیاهی است بدون برگ که به درختان پیچد و از آنها بالا رود. فشاغ . (اقرب الموارد).