ترجمه مقاله

قشعریرة

لغت‌نامه دهخدا

قشعریرة. [ ق ُ ش َ رَ ] (ع اِمص ) چنده . لرزه . لرز. فراخه و فسره . (از منتهی الارب ). گویند: اخذته القشعریرة؛ یعنی فراخه گرفت او را. (منتهی الارب ). فراشا. (ناظم الاطباء) (رشیدی ) (السامی ) (بحر الجواهر) (ذخیره ٔ خوارزمشاهی ). || در نظر پزشکان سرماخوردگی کمی است که پیش از تب نوبه ای که در هنگام ظهر رفت وآمد میکند، عارض میشود. (از اقرب الموارد). || برخاستن موی بر اندام . (غیاث اللغات ). ناگاه مو بر بدن خاستن از دیدن یا از تصور مکروه . (آنندراج ).
ترجمه مقاله