ترجمه مقاله

قصد داشتن

لغت‌نامه دهخدا

قصد داشتن . [ ق َ ت َ ] (مص مرکب ) آهنگ داشتن . عزم :
ولیکن ماه دارد قصد بالا
فروشُد آفتاب از کوه بابِل .

منوچهری .


قصد شکار داری با اتفاق بستان
عزمی درست باید تا میکشد عنانت .

سعدی .


|| میل . تمایل . دلبستگی به :
هرکس که ز ما قصد جهان دارد از اوباش
بس زود بیاویزد در ننگ و نکالش .

ناصرخسرو.


ترجمه مقاله