ترجمه مقاله

قصم

لغت‌نامه دهخدا

قصم . [ ق َ ] (ع مص ) شکستن و جدا کردن ، یا شکستن بی جدائی . (اقرب الموارد) (منتهی الارب ): قصمه قصماً؛ کسره و ابانه ، و قیل کسره و ان لم یبن . (اقرب الموارد). || بازگردیدن به جایی که از آنجا آمدن . (اقرب الموارد) (منتهی الارب ): قصم فلان ؛ رجع من حیث جاء (اقرب الموارد)؛ یعنی بازگردید به جایی که آمده بود از آنجا. (منتهی الارب ).
ترجمه مقاله