ترجمه مقاله

قصیر

لغت‌نامه دهخدا

قصیر. [ ق َ ] (ع ص ) کوتاه . (اقرب الموارد) (منتهی الارب ) :
پیراهن قصیر بود زشت بر طویل
پیراهن طویل بود زشت بر قصیر.

منوچهری .


هزار جامه ٔ معنی که من براندازم
به قامتی که تو داری قصیر می آید.

سعدی .


قامت زیبای سرو کاینهمه وصفش کنند
هست به صورت بلند لیک به معنی قصیر.

سعدی .


|| سیل قصیر؛ توجبه که به وادی مسمی و نامزد نرسد. ج ، قُصَراء، قِصار. (منتهی الارب ) (اقرب الموارد). || فرس قصیر؛ اسب که پیش خود بسته دارند و به چرا نگذارند از عزیزی . (منتهی الارب ).
ترجمه مقاله