ترجمه مقاله

قصیص

لغت‌نامه دهخدا

قصیص . [ ق َ ] (ع اِ) روئیدنگاه موی سینه . (اقرب الموارد) (منتهی الارب ). || آواز. (منتهی الارب ). صوت . (اقرب الموارد). || گیاهی است که با سماروغ روید. (منتهی الارب ). گیاهی است که در ریشه های قارچ روید، و گاه آب آن را برای شستشوی سر به کار برند. گویند: هو عالم بمنبت القصیص ، و این مثلی است که برای کسی که به حاجت های خود واقف باشد زنند. (اقرب الموارد). رجوع به قصیصة شود.
ترجمه مقاله