ترجمه مقاله

قصیف

لغت‌نامه دهخدا

قصیف . [ ق َ ] (ع اِ) آنچه بریزد از درخت . (منتهی الارب ). هشیم الشجر. (اقرب الموارد). || هدیر شتر. (منتهی الارب ). بانگ شتر. || (ص ) به دو نیمه شکسته . (اقرب الموارد) (منتهی الارب ). || ثوب قصیف ؛ جامه ای که عرض ندارد. (اقرب الموارد). || رجل قصیف البطن ؛ به معنی قصف البطن است . (منتهی الارب ). رجوع به قصف البطن شود. || و البردی اذا طال یقال له القصیف .
ترجمه مقاله