قضیضلغتنامه دهخداقضیض . [ ق َ ] (ع اِ) جمیع: جاؤا قضضهم و قضیضهم ؛ ای جمیعهم .(اقرب الموارد) (منتهی الارب ). || آواز تنگ شتر. || سنگریزه ٔ بزرگ . (منتهی الارب ).