قطره دزد
لغتنامه دهخدا
قطره دزد. [ ق َ رَ / رِ دُ ] (نف مرکب ، اِ مرکب ) کنایه از ابر، و آب دزد نیز گویند. (آنندراج ) :
چو دریا چرا ترسم از قطره دزد
که ابرم دهد بیش از آن دست مزد.
|| و بعضی آفتاب را گویند. (آنندراج ).
چو دریا چرا ترسم از قطره دزد
که ابرم دهد بیش از آن دست مزد.
نظامی (از آنندراج ).
|| و بعضی آفتاب را گویند. (آنندراج ).