ترجمه مقاله

قطیع

لغت‌نامه دهخدا

قطیع. [ ق َ ] (ع اِ) گله ٔ گوسفندان و ستوران و رمه ٔ گاوان . ج ، اَقطاع ، قُطْعان ، قَطاع ، اقاطع. (اقرب الموارد) (منتهی الارب ). || تازیانه . (منتهی الارب ). || تازیانه ٔ طرف شکسته . (اقرب الموارد) (منتهی الارب ). || مانند و همتا. (منتهی الارب ). نظیر و مثل . (اقرب الموارد): هو قطیعه ؛ ای شبیهه فی خلقه و قدره . (منتهی الارب ).ج ، قُطَعاء. || شاخ که از آن تیر سازند. ج ، قُطان ، اَقْطِعة، قِطاع ، اَقْطُع، اَقاطِع، قُطُع، قُطُعات . || آنچه از درخت بریده شود و زود آتش گیرد. (منتهی الارب ) (اقرب الموارد). || (ص ) قطیعالقیام ؛ آنکه بر نتواند خاست از پیری وضعف یا از فربهی . || امراءة قطیعالکلام ؛ زن کم سخن . خلاف سلیطه . (اقرب الموارد) (منتهی الارب ).
ترجمه مقاله