قفخلغتنامه دهخداقفخ . [ ق َ ] (ع مص ) بر سر و بر هر چیزی میان کاواک زدن . (منتهی الارب ). قفخ چون فقح به معنی زدن است ، و قفخ نیست مگر زدن بر چیز سخت یا میان تهی یا بر سر. (اقرب الموارد).