ترجمه مقاله

قفش

لغت‌نامه دهخدا

قفش . [ ق َ ] (ع مص ) سخت خوردن . نوعی از سخت خوردن . (منتهی الارب ). || بسیار گاییدن . (منتهی الارب ) (اقرب الموارد). یقال : مازلنا فی القفش و الرفش ؛ ای فی النکاح و الاکل . (مهذب الاسماء). || شتاب دوشیدن . (منتهی الارب ). به شتاب دوشیدن . (اقرب الموارد). || گرفتن چیزی و فراهم آوردن . (اقرب الموارد) (منتهی الارب ). || شادمانی کردن . (منتهی الارب ). || به شمشیر و چوب دستی زدن . (اقرب الموارد) (منتهی الارب ). || قفش دابة؛ راندن آن . (اقرب الموارد). راندن و طرد کردن آن .
ترجمه مقاله