ترجمه مقاله

قفیة

لغت‌نامه دهخدا

قفیة. [ ق َ فی ی َ ] (ع اِ) آنچه مهمان را بدان گرامی کنند. || نایب . (منتهی الارب ). خلف . (اقرب الموارد). || فزونی که یکی را بر دیگری باشد. || (ص ) از قفا ذبح کرده . (منتهی الارب ) (اقرب الموارد): شاة قفیة؛ ذبحت من قفاها. (اقرب الموارد). از ابوزید چنین نقل شده ، و دیگری گوید شاة قفینه است با نون . (منتهی الارب ). رجوع به قفینة شود.
ترجمه مقاله