ترجمه مقاله

قلاب

لغت‌نامه دهخدا

قلاب . [ ق َل ْ لا ] (ع ص ) گرداننده از سره به ناسره . (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (غیاث اللغات ). || آنکه پول قلب سکه میکند. (ناظم الاطباء). آنکه بر زر قلب سکه زند. (آنندراج ) :
خموش حافظ و این نکته های چون زر سرخ
نگاه دار که قلاب شهر صراف است .

حافظ.


|| دغاباز. (آنندراج ) (ناظم الاطباء) :
ای مرد سلامت چه شناسد روش دهر
از مهر خلیفه چه نویسد زر قلاب ؟

خاقانی .


خلاص بود و کنون قلب شد ز سکه بگشت
مزوّر آمد و خائن چو سکه ٔ قلاب .

خاقانی .


ترجمه مقاله