ترجمه مقاله

قلت

لغت‌نامه دهخدا

قلت . [ ق َ ] (ع اِ) مغاکی در کوه که آب در وی گرد آید. ج ، قِلات . (منتهی الارب ) (اقرب الموارد). ابرد من ماء القلت و القلات . (اقرب الموارد).
- قلت الابهام ؛ مغاک که در زیر انگشت ابهام است . (منتهی الارب ) (اقرب الموارد).
- قلت الثریدة ؛ الوقبة. (اقرب الموارد). گودای رویه ٔ خوراک که روغن در آن جمع شود.
- قلت الصدغ ؛ مغاک گیجگاه . (اقرب الموارد).
- قلت العین ؛ مغاک چشم . گوئی : غاض قلت عینه ،و هو وقبها. (اقرب الموارد).
|| (ص ) مرد کم گوشت . (منتهی الارب ): رجل قلت ؛ ای قلیل اللحم . (اقرب الموارد).
ترجمه مقاله