ترجمه مقاله

قلد

لغت‌نامه دهخدا

قلد. [ ق ِ ] (ع اِ) نوبت آب در چهار روز یکی . (منتهی الارب ) (آنندراج ). || قافله ٔ مکه به سوی جده . (اقرب الموارد) (منتهی الارب ). || روز آمدن تب و تب ربع.(منتهی الارب ). روز آمدن تب ، و گفته اند تب ربع. (اقرب الموارد). || گروه و جماعت . (اقرب الموارد) (منتهی الارب ). || نره ٔ ستور. (آنندراج ). || باران هر هفته . (اقرب الموارد) (منتهی الارب ): سقتنا المساء قلداً. (اقرب الموارد). || روز آبیاری . || حظ و بهره از آب :استوفی قلده من الماء؛ ای شربه . || شبه کاسه . (اقرب الموارد). قعب ، یا کاسه ٔ قعب مانند. (منتهی الارب ). || اعطیتُه ُ قلد امری ؛ یعنی سپردم به وی امور خود را. (منتهی الارب ) (اقرب الموارد).
ترجمه مقاله