ترجمه مقاله

قلیس

لغت‌نامه دهخدا

قلیس . [ ق َ ] (ع ص ) مرد زفت . (منتهی الارب ) (آنندراج ). || (اِ) زنبور عسل . (اقرب الموارد) (آنندراج ). || عسل .(اقرب الموارد). || شاید مصحف انقلیس باشد. (یادداشت مؤلف ). که در حدیث عمار آمده است : لاتأکلوا الصلور (مار ماهی ) و لاالقلیس . (بحر الجواهر).
ترجمه مقاله