ترجمه مقاله

قمرود

لغت‌نامه دهخدا

قمرود. [ ق ُ ] (اِخ ) قصبه ٔ مرکزی دهستان قمرود بخش مرکزی شهرستان قم ، واقع در 18هزارگزی شمال خاور قم . موقع آن جلگه و هوای آن معتدل است . سکنه ٔ آن 1500 تن است . آب آن از قنات و فاضل آب رود قم و محصول آن غلات ، پنبه ، انار و شغل اهالی زراعت ، مکاری گری و فعله گری درتهران و قم و کرباس و جوال بافی است ، ماشین از قم میتوان برد. مزارع ظفرآباد و چندین مزرعه ٔ کوچک که مخروبه شده اند جزء این ده است . قمرود در قدیم بیش از حال اهمیت داشته و راه عمومی تهران بوده است . در حدوددو سوم ساکنین آن صوفی هستند و شارب خود را نمیزنندو عادت بخصوصی دارند که از اظهار آن خودداری و در حفظ اسرار خود ساعی هستند. این ده در حدود 30 باب دکاکین مختلفه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 1).
ترجمه مقاله