ترجمه مقاله

قمن

لغت‌نامه دهخدا

قمن . [ ق َ م َ ] (ع اِ) روش . و راه . (منتهی الارب ). سَنَن . (اقرب الموارد). رجوع به قَمن شود. || (ص ) سزاوار. (منتهی الارب ) (تاج المصادر بیهقی ). خلیق و جدیر. (اقرب الموارد). قمین . (مهذب الاسماء). تثنیه و جمع و مؤنث نشود. گویند هو قمن له و هما قمن و هم قمن ؛ زیرا در اصل مصدر است . و گویند: هذا المنزل لک منزل قمن ؛ ای جدیر ان تسکنه . || قریب . (اقرب الموارد). رجوع به قَمن شود.
ترجمه مقاله