ترجمه مقاله

قموص

لغت‌نامه دهخدا

قموص . [ ق َ ] (ع ص ) ستور که صاحب خود را بجبناند. || مضطرب که بجایی قرار نگیرد. (منتهی الارب ) (اقرب الموارد). || قموص الحنجرة؛ کذاب . (اقرب الموارد). || (اِ) شیر بیشه . (منتهی الارب ). اسد. (اقرب الموارد).
ترجمه مقاله