ترجمه مقاله

قناب

لغت‌نامه دهخدا

قناب . [ ق ِ ] (ع اِ) چنگال شیر. || زه کمان . (منتهی الارب )(اقرب الموارد) (آنندراج ). || برگ گرد درسر کشت چون ببار آوردن شروع کند. (منتهی الارب ) (آنندراج ). الورق المستدیر فی رؤوس الزرع اول مایثمر. (اقرب الموارد). و به این معنی بضم قاف نیز آمده . (اقرب الموارد) (منتهی الارب ). رجوع به ماده ٔ قبل شود.
ترجمه مقاله