قنعان
لغتنامه دهخدا
قنعان . [ ق ُ ] (ع مص ) خورسند گردیدن به قسمت خود. || (ص ) شاهد قنعان ، گواه عدل و بسنده که بس است ذات او یا شهادت او یا حکم او. شاهد مَقنَع. (اقرب الموارد) (منتهی الارب ). مذکر و مؤنث و واحد و جمع آن یکسان است . (از منتهی الارب ).