قنع
لغتنامه دهخدا
قنع. [ ق َ ](ع مص ) مایل گردیدن شتر بسوی خوابگاه و چراگاه و پیش اهل خود. || از چراگاه ترش گیاه بسوی شیرین گیاه آمدن شتر. (منتهی الارب ) (اقرب الموارد). || سرنگون کردن آب دستدان را. (منتهی الارب ) (آنندراج ). سرنگون کردن سر چیزی را. (اقرب الموارد).